زندگینامه
نقی گندمی در ششم آذر ماه هزار و سیصد و نوزده در روستای نیکنام از توابع لواسان تهران دیده به جهان گشود و در شش ماهگی پدرش را از دست داد. پدر برای تأمین رزق و روزی فرزندان، به همراه جوان بیست سالۀ خود برای آوردن برنج عازم استان مازندران شده بود که در راه بر اثر سرمای شدید و بوران از دنیا رفت و خانواده را در غم خود نشاند. مادر با دلخستگی و رنجوری، به کار گندم چینی و کرباسبافی مشغول شد تا بتواند هزینۀ زندگی خود و فرزندان را فراهم آورد. مادر، با همین درآمد اندک توانست دختران را به خانۀ بخت بفرستد و برای پسر بزرگتر هم همسری برگزیند. به این ترتیب، پس از چند سال، او و نقی در خانه تنها ماندند. مادر برای تأمین معاش زندگی خود و فرزند کوچکش تن به کارهای مشقّت بار میداد با گذشت زمان، نقی خردسال بزرگ و بزرگتر شد و هنگامی که همبازیهایش آماده رفتن به مدرسه و کسب علم شدند، او برای گذراندن زندگی، لباس کار و پیشه به تن کرد. سالها گذشت و او به سنین جوانی رسید. در ایام جوانی کارگر سدّ لتیان شد. مادر پیر دیگر توان کارکردن نداشت و دستمزد اندک نقی هم زندگیشان را تأمین نمیکرد. به ناچار راهی شهر تهران شدند و نقی کارگر یک مغازه نانوایی شد.
او در سال 1346 ازدواج کرد. همسرش از خانوادهای متدیّن و مذهبی بود. ثمرۀ این پیوند، چهار پسر و یک دختر بود.
نقی در سال 1347 به عنوان آشپز وارد دانشگاه تهران شد. ده سال از استخدام او در دانشگاه میگذشت که با همّت امثال او و مردم غیور ایران زمین، انقلاب اسلامی به بار نشست. او همچنان به شغل سابق خود در دانشگاه مشغول بود. همزمان با اجرای طرح انقلاب فرهنگی و تعطیلی موقت دانشگاه، برای کار در بیمارستان بهرامی، به این مرکز درمانی منتقل شد. در سال 1362 مجالی یافت که در کلاس نهضت سوادآموزی شرکت کند و با گذراندن دورۀ مقدّماتی، خواندن و نوشتن بیاموزد. سرانجام این شهید بزرگوار، در تاریخ 17/1/67 بر اثر اصابت موشك به بیمارستان بهرامی به شهادت رسید.