زندگينامه
شهید حاج محمد علیم عباسی گراوند معروف به شهرام در سیزده خرداد سال هزاروسیصدوچهل وسه دراستان لرستان شهرستان کوهدشت در خانواده ای مذهبی و متدین چشم به جهان گشود. محیط دینی و سرشار از معنویت خانواده سبب شد که در همان ایام کودکی در روح او عشق به خدا و دینداری دمیده شود. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را که همزمان با شکوفایی انقلاب اسلامی بود با موفقیت پشت سر گذاشت. محمدعلیم چهره ای زیبا و لبخندی مملو از مهربانی داشت. همه دوستانش از او بزرگتر بودند وکمتر با هم سن وسالان خود مراوده داشت. آن قدر قشنگ صحبت می کردکه در جمع دوستان جایگاه رفیع و ارزشمندی داشت. او به احکام و مسائل شرعی کاملا آگاه و درانجام فرایض دینی بسیار مقید بود. دوره متوسطه را که مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود در دبیرستان دکترشریعتی آغاز کرد ولی تکلیف باعث شد در پانزده سالگی به جبهه برود. محمد در اولین حضورش از ناحیة کمر به شدت مجروح شد و به اجبار به خانه برگشت و دوره متوسطه را به پایان رساند. درکنکور سراسری شرکت کرد و در رشته پزشکی دانشگاه شيراز مشغول تحصیل شد ولی بخشي از تحصيلاتش را در دانشكده پزشكي دانشگاه تهران مهمان شد .بار دیگر با همان جراحتی که داشت از طریق بسیج دانشجویی راهی منطقه شد و در فتح فاو و عملیاتهای دیگری شرکت کرد. اوکه به شکارچی تانک معروف بود در عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه براثر اصابت ترکش به رگ سمورال ران پايش دعوت حق را لبیک گفت و به فیض شهادت نائل آمد. وصیت نامه
متاسفانه عليرغم پيگري هاي انجام شده وصيتنامه اي به دست ما نرسيد.
گوشه اي از دست نوشته هاي شهيد
آسمان بار امانت نتوانست كشيد قرعه فال به نام من ديوانه زدند
فحشاء، فساد و بي بندوباري هاي غرب از يك سو و جنايات، قتل و غارت از سوي ديگر، غباري تيره و تار بر روي محيط ساخته، چنان كه انسان امروز نگرشش را نسبت به خود از دست داده چه رسد به دگر بيني و جهان شناسي. سالهاست كه غرب بنام علم و ترقي با نقاب تكنيك هاي نوين، مردمش را در چنان جهلي نگهداشته كه شايد سال ها طول بكشد تا بتواني روزنه اي براي نفوذ در اين قلب هاي سياه و اين نعش هاي گنديده، كه اكنون خود آلتي گشته اند براي ماشينيزم قرن حاضر، پيدا كني.
برخي از اوقات كه سخنان اين پير طريق خدا را مي شنوم، باورم نمي شود. آخر ما از انجام امور خود مانده ايم، چگونه فريادرس و دستگير ديگران شويم؟ اما مي بينيم كه اين و جود فنا شده در ذات الهي همان مي شود و بس.
آري به من و تو فهمانده است كه هر چه ظلمت جهان بيشتر گردد ، بار امانت من و تو كه كوهها آن را نتوانستند بكشند، گرانتر مي شود. خوشا به حال شهدا كه نداي اين رهبر جاودانه تاريخ را چون ياران حسين (عليه السلام) لبيك گفتند و مسئوليت عظيمشان را انجام دادند. خداي مرا و تو را و تمامي مؤمنان را ثابت قدم نگهدارد كه اوست ياور ياري كنندگان...
و ما اينك وارث رسالت سنگين اين شهدائيم. موحداني كه جان دادند تا مرگ آنها را در آغوش نگيرد و به قداره بندان طاغوت صفت نه گفتند تا آرمانشان زنده بماند. زنهار كه لحظه هاي آزمون است. مبادا كه به جاي پرداختن به مسئوليت و تكليف الهي خويش كه همانا اجراي احكام و رعايت ضوابط اسلام محمدي (صلی الله علیه و آله و سلم) است، خويش را ميراث دار و ميراث خوار شهيد نماييم و روابط را به جاي ضوابط بنشانيم. مبادا كه بجاي تكاپو و تلاش در سير الي الله و تحقق عدالت اسلامي در جامعه ، سر در لاك خود ببريم و براي خويش باشيم بلكه بايد از آرمانهاي آنها منشوري بسازيم براي ايجاد جامعه اي بر اساس امت اسلامي تا الگوي جهانيان باشيم.