شاهپور صفری در هفتم فروردین¬ماه هزار و سیصد و چهل و سه در خانواده¬ای متدیّن به دنیا آمد. او پس از گذراندن دوران ابتدایی و راهنمایی، در دبیرستان در رشتۀ اقتصاد به تحصیل پرداخت. وقتی وارد دبیرستان شد، انقلاب اسلامی اوج گرفته بود. او در راهپیمایی¬ها و تظاهرات شركت می¬كرد و با وجود سن كمش در جاهای مختلفی فعالیت داشت. به امام خمینی (ره) عشق خاصی داشت و علّت اصلی تصمیمش برای رفتن به جبهه، اطاعت از فرمان امام بود. شهید صفری در زمان جنگ تحصیلی دو بار به جبهه رفت. او در عملیّات¬های بیت¬المقدّس، محرّم و والفجر مقدماتی شركت داشت. بار دوم در سال 1361 یك ماه قبل از شروع عملیّات والفجر مقدماتی به جبهه رفت. در اولین روز عملیّات همرزمانش مشاهده كردند که تیری به او اصابت كرد و در كانال افتاد. به دلیل تسلّط دشمن به منطقه، نتوانستند پیکر او را به پشت جبهه منتقل كنند تا این که بالاخره پیكر مطهّر این شهید، در سال 1376، پس از پانزده سال به آغوش خانواده و دوستانش بازگشت و در بهشت زهرا(س) به خاك سپرده شد.
خصوصیات اخلاقی خوب شهید صفری تعدادی از همسایه ها و دوستان را به انقلاب جذب کرد. او عضو بسیج مسجد بود و در آنجا به صورت شبانه¬روزی فعالیت می¬کرد. فردی آرام و كم¬حرف، بی¬ریا، بی¬تكبر، با اخلاص و متنفّر از دروغ بود. دارای ایمانی قوی بود. به خاطر ایمان قوی، در آخرین باری كه عازم جبهه بود، می¬گفت: « این بار دیگر بر نمی¬گردم.» و همان طور كه در ابتدای وصیّت نامه¬اش نوشته بود: « إِنَّ اللَّـهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ » خدا جانش را خرید و طبق وعدۀ الهی، بهشت پاداش این معاملۀ شیرین است.
با درود و سلام به امام زمان (عج) منجی عالم بشریت و با سلام و درود بر روان پاک شهیدان راه اسلام که با هر قطره خون خود درخت اسلام را آبیاری کردند و با هر قطره خون خویش نوشتند: «استقلال - آزادی - جمهوری اسلامی» و با درود و سلام بر پیر جماران، بت شکن دوران، نایب بحق صاحب الزّمان (عج)، امام خمینی.
چند وقتی است که دلم پرپر می¬کند؛ دلم می¬خواهد که از این دنیا پر بکشم و جایی بروم که شهدایی چون روانمهر، بهمن پور، شمس نیارکی، کاشانیان، جعفری فرد و افخمی¬ها رفتند. ولی آرزو دارم که با شهادت من، اسلام بارورتر شود و با خون خود به انقلاب اسلامی تداوم بخشم.
سخن اول خود را با برادران بسیجی شروع می¬کنم: این را می¬گویم که هر قدمی که بر روی این خاک می¬گذارید خون شهید ریخته شده است و شهیدی در آن پاسداری داده است تا نوبت به شماها رسیده است و اگر شما پاسداری ندهید و بی¬توجّه باشید، بدانید که خون شهدا پایمال می¬شود.
دوم با مغازه¬دارها: برادران شماها مسئول یکایک خون شهدا هستید. در این موقعیت جنگی احتکار و گران¬فروشی و کم¬فروشی نکنید و اجناس را به خانواده¬ها بدهید چون در آخرت شما باید جوابگوی خون یکایک شهدا باشید.
سوم با خانوادۀ شهدا هستم؛ شما مسئولید که نگذارید خون شهدا پایمال شود و در مقابل شهیدی که داده¬اید توقّع زیادی نداشته باشید و با این کار خود، باعث پایمال شدن خون شهدا نشوید و کسی که شهید شده است و خانوادۀ او وضعشان خوب است، نباید از امکانات بنیاد شهید استفاده کنند؛ اصلاً خانوادۀ شهید چرا با سایر خانواده ها باید فرق داشته باشد؛ اصلاً بنیاد شهید برای چیست، چرا برای چیزهای جزئی اجر شهید را پایمال می¬کنید. دولت جمهوری اسلامی فقط به خانواده¬هایی که مستضعف هستند باید کمک کند و خانواده¬ای که از خون شهید سوءاستفاده کرده و از بنیاد شهید امکانات می¬گیرد، جز پایمال کردن خون شهیدش کاری نکرده و امیدوارم که خانوادۀ من اینگونه نباشد.
به امید فرج امام زمان (عج) و پیروزی رزمندگان اسلام و به امید طول عمر امام امّت تا ظهور مهدی (عج) و به امید صبر برای تمامی خانوادۀ شهدا.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار
والسلام