شهيد حسینعلی ذاکری معین آبادی نام پدر:رحمت الله محل تولد : قم تاريخ تولد : 1/6/33 سال ورود به دانشگاه:1352 تاريخ شهادت : 3/1/61 محل شهادت : شوش دانيال- عملیات فتح المبین آدرس مزار: گلزار شهداي قم شيخان
قسمتی از زندگينامه
شهيد حسینعلی ذاکری معین آبادی در اول شهريور 1333 در قم دیده به جهان گشود. او زمان کودکی را پشت سر گذاشت و به مدرسه شتافت و در مدرسه از سال اول ابتدایی تا سال ششم با نمرات سطح بالا در مدرسه موسوی تحصیل کرد و با شوقی بینهایت عظیم و تا سال آخر، دبیرستان را با نمرات عالی و معدل بالا پشت سر گذاشت. در صورتی که شبها را به عبادت و خالصبودن و سر را به سجده گذاشتن در پیشگاه قادر متعال و روزها را در طلب علم میگذراند از همان دوران کودکی فکرش مانند سایر دوستان و آشنایان نبود و از همان اوایل به فکر مستضعفین و محرومین و کسانی بود که بر اثر ظلمهایی که به آنها میرفت و به نابودیشان کشانده بودند سطح فکرش بینهایت والا بود و از همه (بريده) و به خدای یکتا پیوسته بود و همیشه به فکر (خدمت) بود. زمانی که دیپلم را گرفت، با اشتیاقی بیحد برای اینکه خدمتگزاری خاضع باشد(و بي آنکه چشم داشتی داشته باشد)و می خواست هموطنان عزیزش از رنج بیماری روحی و جسمی مشقت نبرند، در ادامه تحصیلش پزشک شود و به رنجهای بیش از حدی که ملت را میافسرد، کمی از آن را تسکین دهد. به همین امید در کنکور شرکت نمود و با پیروزی به دانشگاه راه یافت و در مدت پنج سالی که در دانشگاه در رشته پزشکی ادامه تحصیل داد، با موفقیت هر پنج سال را پشت سر گذاشت.
قسمتی از وصيت نامه
بسم رب الشهداء و الصديقيـن
احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لا يفتنون
آيا مردم چنين پنداشتند كه بصرف اينكه گفتند ما ايمان به خدا آورديم رهايشان كنند و بر اين دعوى هيچ امتحانشان نكنند؟ «سوره عنكبوت 2»
خدمت پدر و مادر عزيزم سلام عرض كرده و سلامتى آنان و تمام مؤمنين و مؤمنات و مسلمين و مسلمات را از خداوند قادر متعال خواستارم و با اميد به دعاى شما در دل شب و طلب يارى از خدا براى رزمندگان اسلام در جهاد فى سبيل الله ما نيز در منطقه، انتظار فرج و فجر طالع را مىكشيم تا كى طلوع فجر آغاز شود و شب تاريك و ظلمانى ، عمر روزگار راه به صبح قريب پيدا كند. خدا داند كه اليس صبح بقريب آيا صبح زندگى نزديك نيست؟ كه الله اعلم: خدا داند قسمت چه باشد.
پدرعزيز، مادر گراميم دعايمان كنيد و به درگاه خدا رو آوريد و از او بخواهيد كه اسلام را يارى و مسلمانان را پيروز و رزمندگان حق طلب را نصرت و استقامت و قدرت عنايت كند و به پدرها و مادرها و خواهرها و برادرها و بخصوص به مادرها صبر و استقامت و نعمت ايمان و عمل، ايثار و از مال و از جان گذشتگى عنايت فرمايد. پدر عزيز و مادر از جان عزيزتر كه هيچ وقت براى شهيدى گريه نكردم، مگر آنكه وقتى مادرش تنها و تنها بر سر قبر فرزندش نشسته بود و آرام آرام در دل خود مىگفت كه چه آرزوها كه نداشتم و آنوقت بود كه هرچه مىخواستم جلوى خودم را بگيرم قدرت نداشتم و با تمام وجود گريه مىكردم و تنها خواسته ام از خدا در آن لحظه اين بود كه خدايا به پدر و مخصوصاً مادران صبر عنايت كن و بيادشان آور روزى را كه زينب (س) نيز زنى و مادرى بود كه فرزندانش را در صحراى كربلا جلوى چشمانش شهيد كردند برادرش و برادرزادههايش و ديگر اقوامش را در همان روز شهيد كردند؛ از طفل خردسال، علىاصغرش تا جوان تازه داماد علىاكبرش را تقديم اسلام و قرآن كرد.