زندگينامه شهيد حسين الماسي دوازدهم مرداد سال هزارو سیصد و چهل در يك خانواده مذهبي در شهر كاشان ديده به جهان گشود. چون روز تولدش مصادف با اربعين حسيني بود نام او را حسين گذاشتند. نماز خواندن را در هفت سالگی شروع كرد. استعداد و هوش بالایی داشت و در هر سه مقطع تحصيلي جزو دانش آموزان درس خوان مدرسه بود. صوت خيلي زيبایی داشت؛ وقتی در مجالس عزاداري قرآن تلاوت می کرد احساس معنويت خاصي به شنوندگان دست مي داد. در سالهاي آخر دبيرستان در برپايي تظاهرات عليه رژيم ستم شاهي حضور فعال داشت حتی يكبار هم به خاطر اين مسئله به شدت مورد ضرب و شتم ماموران قرار گرفت. يكي از خصوصيات برجسته حسین وفاي به عهد بود، طوري كه وقتي به کسی وعده اي مي داد سعي مي كرد هر طور شده به آن عمل کند. به پدر و مادرش حتی به همسايه ها كمك مي كرد. بعد از پیروزی انقلاب جلسات زيادي براي آموزش قرآن برپا كرد و درسواد آموزي به بيسوادها درس می داد. با عضویت درجهاد سازندگي در ساختن حمام و مدرسه درروستاهاي محروم حضور فعال داشت.
به نماز اول وقت خيلي اهميت مي داد، وقتي به هر علتي نمازش دير مي شد براي خودش جريمه اي تعيين كرده بود كه حتما فرداي آن روز بايد روزه مي گرفت. نماز شبش هيچ موقع ترك نمي شد و با حالاتي وارد نماز مي شد كه متوجه اطرافيان نبود.
پس از اخذ ديپلم با شركت در كنكورسراسری وکسب رتبه بالادر رشته پزشكي دانشگاه تهران پذيرفته شد. قرائت دلنشين قرآن او در مراسم معارفه دانشجويان جديد هنوز هم در گوش بسياري از دوستان و هم كلاسهايش طنين انداز است. از همان بدو ورود با عضويت در انجمن اسلامي، از اعضاي فعال آن شد. همزمان با تعطيلي دانشگاه ها با عضویت در سپاه پاسداران به مناطق جنگي اعزام شد. اوايل جنگ به عنوان پزشكيار در سنندج خدمت كرد. بعد ازچند ماه به سقز و بعد به منطقه پاوه رفت و هرچند ماه يك بار به ديدار خانوده مي آمد. در يكي از اين ديدارها به پدرش كه علاقه خاصي به او داشت مي گويد تا كي بايد از صفحه تلويزيون تصویر شهدا را ببينيم ؟ فرداي قيامت كه امام خميني دريك طرف و شما در طرف ديگر، مي پرسد براي انقلاب چه كرديد؟ شما اگر شهيد داده باشي سر افراز خواهي بود.
حسين در زمان فتح بستان (چهل روز قبل از شهادت) در كاشان بود و براي وداع آخر آمده بود. خانواده و دوستانش از حالات صحبت و حركاتش حدس مي زدند كه آخرين باري است كه او را مي بينند، همه را به تقوا و مخصوصاً به نماز توصيه مي كرد. عكس یادگاری گرفت و به مادرش گفت مقاوم باشد و از او خواست كه به پدرش هم روحيه بدهد. براي ديدار امام راهي جماران شد، ولي موفق به زيارت امام نشد.حسین دوباره به جبهه رفت و درتاریخ دوازده دی ماه سال شصت درعمليات محمد رسول الله در منطقه نوسود پاوه دعوت حق را لبیک گفت و به فیض شهادت نایل آمد. پيكر مطهرحسین پس از پنج روز در زير برف مانده بود توسط همرزمانش به پشت جبهه و از آن جا به زادگاهش منتقل شد و در دارالسلام شهرستان كاشان به خاك سپرده شد.
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
"اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمداً عبده و رسوله و ان علیاً و اولاده المعصومین حجج الله"
"الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله"
سپاس و ستایش مخصوص خدایی است که ما را به صراط مستقیم خودش هدایت کرد و اگر نبود این هدایت خداوندی، ما هرگز صراط مستقیم را نمی یافتیم. اگر بنا باشد که خدای بزرگ توفیق کشته شدن در راهش را نصیبم نماید باید طبق [سنت] حسنه دین مبین اسلام از خود وصیت نامه ای باقی بگذارم، لذا وصایایم را در زیر می نویسم.
قبل از هرچيز بايد بگويم كه كشته شدن من و هزاران جوان مسلمان ديگر فقط به جرم اعتقاد به وحدانيت خدا و رسالت محمد بن عبدالله(ص) ميباشد و بدانيد كه اين كشته شدنها يك نوع باختن نيست بلكه يك فوز عظيم است كه خدا هركدام از بندگانش را كه شايستة اين فوز بداند او را به اين نعمت بزرگ مفتخر ميسازد. بنابراين بديهي است كه براي چنين كشته شدنها هيچگونه حزن و اندوهي و سوز و آهي روا نيست و اين نكته را بيشتر به پدر و مادر و برادران و خواهرانم تذكر ميدهم. پس بايد بجاي آه و سوز و گداز بيشتر روي اين شهادت ها مطالعه كرد كه اين چه هدفي است كه اين قدر والاست كه در راه رسيدن به آن، اين همه پير و جوان، كوچك و بزرگ جانشان را بر كف دست گرفتهاند و آنگاه كه اين هدف را شناختيد بكوشيد كه شما هم قدم در اين راه بگذاريد. پدر و مادرم را به ياد خدا و صبر بر مصيبت از دست دادن يك فرزند در راه خدا توصيه ميكنم و از آنها ميخواهم شيرمردان و شيرزنهايي را كه در مصيبت شهادت فرزندانشان همچون كوهي استوارند و خم بر ابرو نميآورند و تعدادشان هم در اين روزها ديگر كم نيست الگوي خود قرار دهند و بدانند كه با ياد خدا و نماز و دعا اگر واقعي باشد بار سنگين غمهاي بزرگ را از سينههايشان برميدارد و بخاطر داشته باشند كه بالاخره روزي در پيشگاه عظمت خداي تبارك و تعالي خواهند ايستاد و در صورتي كه از اين آزمايش بزرگ موفق بيرون آيند و بر اين مصيبت صبر كنند در آنجا خوشحال و مسرور و مفتخر خواهند بود. توصيهام به تمام برادران و خواهران مسلمانم، ياد خدا و تقواي او ميباشد. از برادران و خواهرانم ميخواهم كه به نماز بسيار اهميت دهند. ضمناً مطالعة كتب اسلامي را فراموش نكنند كه مطالعه در رسيدن انسان به حقيقت كمك بزرگي مينمايد. از شما ملت قهرمان ميخواهم اكنون كه ريسمان محكم الهي را چنگ زدهايد و آن ولايت امام بزرگوار خميني بتشكن ميباشد؛ هرگز آن را رها نكنيد. از تفرقه و اختلاف شديداً بپرهيزيد كه اگر اين گونه كه تاكنون به انقلاب وفادار ماندهايد باز هم در وفاداري به انقلاب و امام باشيد، شما به رهبري اين امام بزرگ مستضعفين جهان را از چنگال ابرمستكبران نجات خواهيد داد.
والسلام.